ریحانه جان این جا تازه وارد نیمه دوم سال اول زندگیت شده بودی این تاب مال یاسمن است تو خونه مادر بزرگت ( مادر جون لیلا، مامان مامانی) خیلی تاب بازی دوست داشتی سر تاب خوردن با یاسمن و وقتی که سحر هم بود سه تایی با هم دعوا می کردین آخرش مادر جون یکی دیگه هم خرید دوتایی با هم تاب بازی می کردین اخه تو و یاسمن مهمان هر روزه مادر جون هستین ولی سحر بعضی وقتها می آید. ...
اول به این عروسک می گفتیم عمو خرسه بابایی گفت چرا عمو خرسه، دایی خرسه ( با شوخی) برا همین مجبور شدیم بگیم آقا خرسه هر چی تو این عروسک خیلی دوست داری هم سبک و هم نرم قبل این که دنیا بیایی برات خریدیم پس من کجا بشینم قرار شد با هم بشینیم ...
ریحانه جان این صندلی را خیلی دوست داری هرجا میری تو خانه هم از این ور خونه تا اون ور همش با خودت برمی داری بعد میشینی روش صدا میده خوشت می یاد. یاسمن یکی از اینها را داشت از جلفا خریده بودن تو خونه مادربزرگت همش با هم سر صندلی دعوا می کردین خیلی گشتم تا بلاخره تو شهر خودمان پیدا کردم و برات خریدم. ...